
سه شنبه, 17 تیر,1404
هویزه، سنگر بیسنگرها
بود. حلقهی محاصره هر لحظه تنگتر میشد. تانکهای دشمن نزدیک و نزدیکتر میآمدند، تا جایی که تنها چند قدم با آنها فاصله مانده بود...
مشاهده »
سه شنبه, 17 تیر,1404
نوار زرد
سبزپوشانی که پیچیده شده در سفیدی و نور آنجا خوابیده بودند. آنهایی که مردانه جنگیدند تا میهن اسلامی حفظ شود...
مشاهده »
سه شنبه, 17 تیر,1404
کاروان اسرا
گهوارهی علی اصغر(ع) روی دست زنها تکان میخورد. سرها روی نیزه بود و طبل با نوای مداح کوبیده میشد: «آه از دل زینب(س)»
مشاهده »
سه شنبه, 17 تیر,1404
در امتداد پدافند
چیزی در دلش قلقل میکند. نه ترس است، نه ناامیدی. چیزی نزدیک به خشم... اما نه از دشمن...
مشاهده »
دوشنبه, 16 تیر,1404
سقا
پیرمرد آرام در گوش عباس نجوا میکند: «تو بخون من برات دم یا حسین میگیرم»
مشاهده »
دوشنبه, 16 تیر,1404
صلابت سکوت
مداح شروع به روضهخوانی کرد؛ روضهای که صدای ناله و شیون را به آسمان بلند میکرد. اما او، با آن قلب شکسته، صامت مانده بود؛ سنگینی غم، حنجرهاش را فلج کرده بود...
مشاهده »