چهار شنبه, 11 تیر,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 17 آبان,1403

شناسنامهٔ روایت

یک روایت از جنبه گزارشی و خبری، عناصری دارد؛ چه؟ چرا؟ چگونه؟ .....

مشاهده »
پنجشنبه, 17 آبان,1403

چرا چیزی نمی‌گی؟!

به دخترم گفتم: «مامانی! انگشترِ سرویسِ طلایی که مادرجون اینا برای به دنیا اومدنت هدیه داده بودن رو تقدیم جبهه‌ی مقاومت می‌کنی؟!؟!» پاسخ داد: «همه‌شو تقدیم می‌کنم!» سکوت کردم!.....

مشاهده »
پنجشنبه, 17 آبان,1403

آقا

‌کتابی را که سفارش داده ‌بودم تحویل گرفتم. از زیبایی جلد و بوی خوب ورق‌هایش حالم عوض شد. هزینه‌اش را هنوز پرداخت نکرده بودم. دوستم بود که توزیع می‌کرد و بعد از گرفتن کتاب پریدم سمت گوشی. به راحله پیام دادم: «راحله‌ جون شماره کارت بده.» جوابی که فرستاد چهار شاخم را بلند کرد: «لطفا بریز برا آقا».......

مشاهده »
پنجشنبه, 17 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۴۴

اسمش را که می‌پرسم می‌گوید "لَنا" و برای این که به‌تر بفهمم اضافه می‌کند:"القدس لَنا!" ۵۶ ساله است و اهل یکی از روستاهای دور و برِ نبطیه. خاطرات کودکی و نوجوانی خانم لنا، با جنگ آمیخته است. شش‌هفت‌ساله بوده که توی خانه از پدرش درباره سیدموسی می‌شنود. می‌شنود که سیدموسی، اعتصاب را در مسجدی در بیروت رها کرده و رفته دیرالاحمر که از کشتارِ مسیحیان جلوگیری کند. .....

مشاهده »
چهار شنبه, 16 آبان,1403

خاطره خانم شریعتمدار از عیادت مجروحان حادثه پیجر!

این روایت‌ها رو ما قبل از این فقط توی روضه‌ها، توی حماسه‌های کربلا شنیده بودیم اما حالا...

مشاهده »
چهار شنبه, 16 آبان,1403

شور مقاومت

وقتی گل‌کلم‌ها و کرفس‌ها داخل شیشه رفتند، سرکه و آب نمک روی آن‌ها ریختیم. درب شیشه را محکم کردیم و یک گوشه‌ی تاریک و خنک به ترتیب و کنار هم چیدیمشان. حالا که کار آماده‌سازی تمام شده بود؛ باید درباره‌ی فروش آن‌ها تصمیم می‌گرفتیم........

مشاهده »