شنبه, 15 شهریور,1404
جستجوی پیشرفته
چهار شنبه, 14 آذر,1403

خانوادۀ صیداوی

خلیل صیداویِ امدادگر، به خانۀ خود بازگشت. هر آنچه را که می‌شد بازسازی کرد و خانه را برای سکونت آماده نمود. او از خانواده‌اش، از جمله خاله‌ام حنان و نوه‌اش، خواست که بازگردند. در شرایطی که اسرائیل جنگ گرسنگی را شروع کرده بود. جنگی برای گرسنگی دادن به اردوگاه جبالیا به مدت تقریباً دو ماه...

مشاهده »
چهار شنبه, 14 آذر,1403

قلک زینب سادات

می‌شه به بچه‌های غزه و لبنان و فلسطین کمک کنید؟چند نفر که دیدن داره داخل قلک پول انداخته می‌شه بچه‌هایشان را فرستادند و کلی پول به همین بهانه، ٱن شب جمع‌آوری شد.

مشاهده »
چهار شنبه, 14 آذر,1403

از لبنان برایم بگو - ۳

مادر علی یک خانم ۴۷ساله است و در جنگ‌های سال‌های گذشته خواهر شهید شده است...یک‌ماه پیش هم در یک‌لحظه خبر سه شهادت را به او می‌دهند...پسرش علی، برادر دیگرش و پسربرادر شوهرش...

مشاهده »
سه شنبه, 13 آذر,1403

علی اما دست مادرش را رها کرده بود...

علی اما دست مادرش را رها کرده بود، قفس پرنده‌هایش را برداشته بود و دویده بود دنبال خانواده‌اش. بعد هم لباسش را گرفته بود دور قفس مبادا سردشان شود.

مشاهده »
سه شنبه, 13 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۱۱

شب سختی بود. شب بیم و امید. شب دعا.‌ خواب به چشم کسی نرفت آن شب. ظهر فردا خبر شهادت سید اعلام شد. من دقیقا کنار همان دیوار ایستاده بودم. دیواری که در ۶ سالگی در کنار آن خبر رفتن پدرم را شنیده بودم...

مشاهده »