چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 11 آذر,1403

از سری عددی فیبوناچی بدم می‌آید

کمی در آن راهرو ایستادیم و برای دو جایگاه خاکی حمد و توحید زمزمه کردیم. من چیزی نگفتم ولی او گفت: «دیگر واقعاً داریم جا کم می‌آوریم؟» راست می‌گفت، به تازگی سمت چپ گلزار شهدا پر شده و برای تشیع شهدای جدید آمده بودند آخرین ردیف سمت راست گلزار.

مشاهده »
یکشنبه, 11 آذر,1403

سجاده بابابزرگ

عمه بعد از فوت بابابزرگ سجاده را نگه داشته بود و آویزان کرده بود به دیوار اتاقش.اگر این نامه را توی خانه‌ام پیدا می‌کردم مثل عمه سجاده را به دیوار آویزان می‌کردم. هر روز دست می‌کشیدم رویش...

مشاهده »
یکشنبه, 11 آذر,1403

وعده‌ی صادق همدلی

شاید هر سه‌شان بدون اینکه به هم بگویند قلک‌هایشان را پنهانی شکسته‌اند و جلوی در همدیگر را با پول‌هایشان دیده‌اند و خنده‌شان گرفته، شاید هم از قبل جلسه‌ی کودکانه‌ای گرفته‌اند و شکستن قلک‌ها، تصمیم جمعی‌شان بوده و بلافاصله بهترین لباس‌هایشان را پوشیده، موهایشان را آب زده و راه افتاده‌اند.

مشاهده »
یکشنبه, 11 آذر,1403

ملاقات همسایه‌ها

دو ماهی می‌شد که همدیگر را ندیده بودند.حالا بعد دو ماه، هر دو مادر شهید بودند.

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

داماد جنگلی

یادگاری میرزا برای کاس خانم تسبیح سر عقد شد. برای پهلوان جواد هم رکابی و بهره از لمس جوانمردی‌اش، برای مادرم بازی با ساچمه زیر پوست پدر بزرگش و برای من...

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۸

خون ما تا قبل از مقاومت بی‌ارزش بود. دشمنان مقاومت برای همین از ما کینه دارند. حالا با وجود مقاومت دیگر جان ما بی‌ارزش نبود. جنگ مذهبی قبل از این هم بود.

مشاهده »