شنبه, 15 شهریور,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 11 آذر,1403

وعده‌ی صادق همدلی

شاید هر سه‌شان بدون اینکه به هم بگویند قلک‌هایشان را پنهانی شکسته‌اند و جلوی در همدیگر را با پول‌هایشان دیده‌اند و خنده‌شان گرفته، شاید هم از قبل جلسه‌ی کودکانه‌ای گرفته‌اند و شکستن قلک‌ها، تصمیم جمعی‌شان بوده و بلافاصله بهترین لباس‌هایشان را پوشیده، موهایشان را آب زده و راه افتاده‌اند.

مشاهده »
یکشنبه, 11 آذر,1403

ملاقات همسایه‌ها

دو ماهی می‌شد که همدیگر را ندیده بودند.حالا بعد دو ماه، هر دو مادر شهید بودند.

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

داماد جنگلی

یادگاری میرزا برای کاس خانم تسبیح سر عقد شد. برای پهلوان جواد هم رکابی و بهره از لمس جوانمردی‌اش، برای مادرم بازی با ساچمه زیر پوست پدر بزرگش و برای من...

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۸

خون ما تا قبل از مقاومت بی‌ارزش بود. دشمنان مقاومت برای همین از ما کینه دارند. حالا با وجود مقاومت دیگر جان ما بی‌ارزش نبود. جنگ مذهبی قبل از این هم بود.

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

نصرالله، آغوش باز کن - ۴

صدای اذان مغرب در "روضه الحورا " پیچید. مانده بود تا دخترهایش از تاریکی نترسند؛ رویشان کنار نرود، سرما نخورند. مادر است دیگر، دلش هزار راه می‌رود.

مشاهده »
شنبه, 10 آذر,1403

اگر فلسطینی باشی، تنها مردن کافی نیست تا واقعاً بمیری

تا امروز نمی‌دانستم که گورستان‌ها این‌قدر بخشی بزرگ از خاطرات ما هستند... و حالا دیگر نمی‌دانم چه تاریخی برای مرگ پدرم، پاسخی مناسب به کسی است که از من می‌پرسد. آیا بگویم سال 2000؟ یا بگویم سال 2024؟

مشاهده »