چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
چهار شنبه, 07 آذر,1403

بازگشت - ۲

امروز هر جا را نگاه می‌کنم چند تا خانم لبنانی دارند لباسی، رو اندازی تهیه می‌کنند تا با خودشان ببرند.از خرابه‌های خانه‌اش که حرف می‌زد انگارقرار بود برود توی قصر پادشاهی!

مشاهده »
چهار شنبه, 07 آذر,1403

نصرالله، آغوش باز کن - ۱

با همان جثه کوچکش ساک‌ها را با ذوق برمی‌داشت و به زور تا نزدیک ماشین می‌رساند. خنده از لب‌هایش نمی‌رفت. پشت هم می‌گفت: یا الله راجعین عالبیت...

مشاهده »
چهار شنبه, 07 آذر,1403

به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۴

تصورش هم سخت بود. من مستندهای زیادی راجع به جنگ داعش و سوریه دیده بودم. این که حالا درست توی همان جاده‌ها و خیابان‌ها بودم، حس عجیبی داشت.از بین حرف‌های آقای جویباری فهمیدم میدان دیده است. زمان جنگ ۵ سالی سوریه بوده!

مشاهده »
چهار شنبه, 07 آذر,1403

زین دایره مینا - ۲

تلفن قطع شد. چند دقیقه‌ای مات و مبهوت همانجا نشستم. عجیب شرمنده دعوت حضرت شده بودم. خدا می‌داند که سختی‌ها و شرایط پیش رو برایم مهم نبود. طی سفرهای قبلی خیلی تجربۀ اندوخته داشتم. اصلا خجالت می‌کشیدم به این موضوعات فکر کنم.

مشاهده »
چهار شنبه, 07 آذر,1403

بازگشت - ۱

لبنانی‌ها نشسته‌اند پای تلویزیون هتل، اخبار را دنبال می‌کنند.شبکه خبری دارد مناطق مختلف لبنان را نشان می‌دهد. مردم در حال برگشت به خانه‌ها بودند.

مشاهده »
چهار شنبه, 07 آذر,1403

هنوز منتظرم

شاید خدا می‌خواست بهم نشان بدهد که هنوز از حادثه می‌ترسی و اگر جگر شیر نداری سفر عشق مرو و...اما نمی‌ترسیدم. درست مثل تیتر کتابی که از گلزار شهدای کرمان گرفته بودم: از چیزی نمی‌ترسیدم.‌

مشاهده »