چهار شنبه, 11 تیر,1404
جستجوی پیشرفته
شنبه, 05 آبان,1403

برکت قدم برداشتن برای جبهه مقاومت

برای محرم که روسری از تولیدی خریده بودم یک سری روسری‌ها عیب‌های جزئی داشت. کاملا سالم ولی با لک‌های کوچک سفید. قرار بود برگردانم به تولیدی. .....

مشاهده »
شنبه, 05 آبان,1403

از بین طلاهام عاشق دوتاشان بودم...

این هم داستان طلاهای من که عاقبت به‌خیر شدند! چند روز قبل که حضرت آقا فرمودند بر تمامی مسلمانان فرض است که به لبنان کمک کنند، با همسرم خیلی فکر کردیم که ما چه کاری می‌توانیم انجام بدهیم. وقتی دیدیم جنبش اهدای طلا برای لبنان شکل گرفته، با هم تصمیم گرفتیم حلقه‌هایمان را اهدا کنیم...

مشاهده »
شنبه, 05 آبان,1403

ضیافت‌گاه - ۴

ساعت دو بعدازظهر است که هواپیما روی باند فرودگاه دمشق می‌نشیند. مدتی بعد کوله به پشت دنبال سرتیممان راه می‌افتیم و از فرودگاه می‌زنیم بیرون. یک مینی‌ون مشکی منتظرمان است. در ماشین را که باز می‌کنیم صدای بفرمایید بفرمایید راننده بلند می‌شود. فارسی را خیلی خوب صحبت می‌کند. .......

مشاهده »
شنبه, 05 آبان,1403

چقدر فلسطین امت را گرد هم آورده...

یکی از خانمهای‌جوان هیأت بنات المقاومة که اهل افغانستان است، امروز با این ظرف زعفران آمد کلاس. گفتند من که طلا ندارم، پول آنچنان هم برای کمک ندارم، اما این ظرف زعفران را داشتم، آوردم برای جبهه مقاومت. .....

مشاهده »
شنبه, 05 آبان,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۲۷

دیشب دوباره ضاحیه زیر آتش بود. چند دقیقه‌ی بعد از این که از روضه‌الحوراء رسیده بودیم، صداها شروع شد. دزدانه، اواخر شب شروع می‌کند تا فجرِ کاذب. با همه این فشارها اما اسرائیل هنوز طعم پیروزی را نچشیده. چند لشکرِ اسرائیل پشت مرزها هستند اما هنوز نتوانسته‌اند به طور گسترده خاک لبنان را در اختیار بگیرند. ........

مشاهده »
جمعه, 04 آبان,1403

برایت نامی سراغ ندارم - ۳(احساس سوختن)

دختره خانه پُرَش هفده هجده ساله بود. قدرت خدا لبنانی‌ها اِند ملاحتند و مُبادی آداب. از حرف زدنش متانت می‌چکید. عروس عقدی بود اما دو روز قبل آقای داماد از جبهه جنوب پرید و قبل از اینکه بروند زیر یک سقف شد همسر شهید. یک جا بین حرف‌هاش بغض کرد و صداش لرزید اما مشخص بود سنگ‌هاش را با خودش واکنده........

مشاهده »