دوشنبه, 16 تیر,1404
جستجوی پیشرفته
پنجشنبه, 26 مهر,1403

به تیر از کمان دوست

شیشه را دادم پائین. هوای خنک ظهر پائیز که با ادکلن دخترهای دبیرستان سرکوچه قاتی شده بود همینطوری هُل خورد توی اتاق ماشین. راننده جوان که موهای قرمز کم پشت و صورتی پر از کک و مک داشت پیچ ضبط را چرخاند. - برای من نوشته گذشته‌ها گذشته/ تمام قصه‌هام هوس بود برای او نوشتم برای تو هوس بود/ ولی برای من نفس بود...

مشاهده »
پنجشنبه, 26 مهر,1403

گل خوشبخت

باشتاب و پر از عذر خواهی رسید. کمی دیر رسیده بود. شکلات‌ها بدون شکلات خوری و د رهمان نایلون دسته بلند و شفاف، پی قسمتشان رفته بودند و جای خالی گلدانِ مقرر، روی میز عجیب دهن کجی می‌کرد. ......

مشاهده »
پنجشنبه, 26 مهر,1403

بچه زرنگ بازارچه

وارد حیاط حسینیه هنر که می‌شوم، بچه‌ها از سروکول پله و باغچه و درودیوار دارند بالا می‌روند، والدین‌شان فروشنده هستند یا مشتری، قابل تفکیک نیست و بچه‌ها بازی خودشان را می‌کنند و البته که حسینیه برایشان برنامه مخصوص هم تدارک دیده است. یک گوشه دیگ بزرگی گذاشته‌اند و آش رشته می‌فروشند از قرار کاسه‌ای ۲۵ تومان ...

مشاهده »
پنجشنبه, 26 مهر,1403

پیرزن تنها و گربه‌ی سفیدش

آقا رسول عجله‌ای ندارد. با خیال راحت در ضاحیه گشت می‌زند. در کوچه‌ها پرنده پر نمی‌زند. بوی پلاستیک سوخته می‌آید. آسفالت کوچه‌ها پر است از خُرده شیشه. - آقا رسول مراقب باش سُر نخوریم...

مشاهده »
پنجشنبه, 26 مهر,1403

ابناء حجه‌ابن‌الحسن

حاج ابوفاضل را کنار ساحل دیدیم. بعد از دو روز پرس‌وجو از دکتر یامین‌پور و مترجم لبنانی‌مان. مجموعا بیست دقیقه بیشتر نتوانستیم با او مصاحبه کنیم. پیگیر کارهای رسیدگی به آوارگان و کمک‌های مردمی بود و همین سرش را حسابی شلوغ کرده بود. .....

مشاهده »
چهار شنبه, 25 مهر,1403

رفیق‌باز

مادرم می گوید رفیق بازم! ولی خودم فکر می‌کنم شاید برای فرار از چیزی که نمی‌دانم چیست، سمت رفاقت با آدم‌های مختلف می‌روم! رفیق زیاد دارم، فت و فراوان! از همه مدلش! ....

مشاهده »