
قصه قصهگو
احمد بَزی خودش راوی شهداء بود. توی فیلمی که زینب داشت، همین جا روی پلههای مزار شهداء ایستاده بود و برای نوجوانها زندگی ابدی شهداء را روایت میکرد. حالا خودش یکی از آنها بود که باید روایت میشدند!
مشاهده »
جامانده
باید هی در طول روز هزار تا کار انجام بدهم و با خودم مرور کنم که حتما لایق نبودم که نطلبیدی... حتما و جز این نیست!من که میدانم!
مشاهده »
گودال ضاحیه
تو نیستی و باورش برایم سخت است که جهان و هرآنچه در آن است، لبنان را و مقاومت را بی تو تصور کنم. من که هیچ، جهان من هم هیچ است؛ تویی که نبودنت بودن را معنا کرد؛ جای پر شماست که همچون سرباز وطن، حاج قاسم ما، نبودنت، بودنها را به سرخرنگترین رنگها، سیلی ناگهانی نبودن بر گونه مست روحمان زد.
مشاهده »
یادگار آقا مهمتر هست یا حرف آقا؟
همسرم نگاهی به من انداخت و گفت: «زهرا تنها پولمون همینه» با لبخند نگاهش کردم و گفتم: «فرض یعنی همین دیگه، از این پول بردار و کمک کن به لبنان. درسته پول زیادی نیست اما خدا بخواد به همین کمِ ما هم برکت میده.»
مشاهده »
از کلاس درس تا میدان مقاومت
مردم غزه با مشکلات زیادی روبرو بودند و همیشه در معرض ظلم و ستم قرار دارند. صحبتهای رهبر عزیز ما، سید علی خامنهای، درباره سید حسن نصرالله و نقش او در حمایت از مردم غزه، برای من بسیار الهامبخش بود.
مشاهده »