چهار شنبه, 11 تیر,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 25 خرداد,1404

سوت پایان

بازیکن‌ها که به میدان آمدند، تسبیح مادرم را برداشتم و پشت سرهم صلوات می‌فرستادم. گل اول استیلی و اشک شوقش، با اشک و بپر بپر من همراه بود.

مشاهده »
یکشنبه, 25 خرداد,1404

همسایهٔ سایت نطنز

برداشتم و رفتم بالای سر بچه‌هام پهن کردم. گفتم اگر اتفاقی افتاد دست بچه‌هام را می‌گیرم پرتشان می‌کنم بیرون خانه. به خودم گفتم «خوبه چادر نمازم سرمه»پیش خودم هزارجور فکر کردم الا این که...

مشاهده »
یکشنبه, 25 خرداد,1404

دل‌نگرانی مادرانه

پسرم که هیجان نوجوانی وجودش را پر کرده بود، دائم می‌گفت: «کی می‌زنیم؟ کی از بین میره؟ تا کی سکوت!...»

مشاهده »
یکشنبه, 25 خرداد,1404

مردم ایران ما با شما هیچ خصومتی نداریم

رفتم خبر قبلی و بار دیگر موهای پریشان دخترک را دیدم...

مشاهده »
یکشنبه, 25 خرداد,1404

چی نمی‌خواستیم، چی شد!

توی گرمای ۵۰ درجه‌ی اهواز، مردم راست قامت ایستادند و به حرف‌های سخنران گوش دادند. بعد خشمشان را توی صدا و مشت‌هایشان ریختند و فریاد مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکایشان...

مشاهده »
یکشنبه, 25 خرداد,1404

مُشت

«آی ملت! بنی‌صدر زمانه‌ات را بشناس». ولی ایران ۵۹ کجا و ایران ۱۴۰۴ کجا؟نصف روز زمان زیادی نیست برای کشوری که از حمله غافلگیر شود و در زیر آتش پهبادها، دفاع مقتدارنه کند.

مشاهده »