
رزق لایحتسب
با دست خالی به لبنان آمده بود و حالا برای زایمان فردایش لباس نوزاد نداشت. او که با درد زایمان طبیعی به بیمارستان آمده بود حالا چون بچه در شکمش چرخیده بود و بند ناف دور بچه پیچیده بود...
مشاهده »
انتهای راهرو سمت راست
از پرستارها شنیدم که واحد مددکاری آمار گمشدهها را دارد...
مشاهده »
در مهمانی حبیب ایستاده مردیم
گرسنگی امانم بریده بود. پا پا میکردم بمانم یا بروم. به خودم آمدم دیدم دارم جلوی همه میدوم. دقیقا همین جا شکم مرا از بطن مهمترین اتفاق جدا کرد...
مشاهده »
فدای مردم
بساط واکس زدن کفشای زائرای حاجقاسم رو پهن کردیم، چون خسته بودم برای چنددقیقهای بلند شدم تا آبی به سروصورتم بزنم...
مشاهده »
دستهایش
توی این مسیر وقتی دوربین دستت میگیری و عکس میاندازی ته دلت میلرزد. از کنار آدمهای مذهبی، نیمهمذهبی، بچههای توی کالسکه، روحانی و... که رد میشوی دلت میلرزد. با خودت میگویی نکند از کنار یک شهید رد شدم...
مشاهده »
سلام نرگس عزیزم
انگار همین دیروز است جلسه با اولیاء داشتیم مادران یکی یکی وارد شدند پس از بحث و گفتگو دربارهٔ برنامههای جشن تکلیف...
مشاهده »