
شنبه, 24 خرداد,1404
گل دقیقه نود
آخر شب بود که خبرهای امیدوار کننده به گوش رسید...پدافند وارد رینگ دفاع از کشور شد... انگار یک جان تازه به من و همکارانم داده بودند...
مشاهده »
شنبه, 24 خرداد,1404
من سربازم
این را بگذارید کنار تصویرهای منتشر شده از سرزمینهای اشغالی. از ترس احتمال حمله ایران، خالی کرده بودند فروشگاهها را. میفهمید از ترس حمله نه، از ترس احتمالش.
مشاهده »
شنبه, 24 خرداد,1404
آمادهباش
یاد دهه شصت افتادم و ترسهای کودکیام. مادرم مرا آرام کرد مثل وقتی که پدرم آمادهباش بود و ما در آغوش او سرگرم بازی بودیم...
مشاهده »
شنبه, 24 خرداد,1404
حادثهی امروز؟
مجری بسم اللهی به توصیف مولا علی (ع) گفت، هرچند بسم الله همینطور هم جدا نبود از علی (ع).
مشاهده »
شنبه, 24 خرداد,1404
آقاجون سلامی!
حتما مامان هم کلی ذوق میکرد که بابایش و سردار بزرگ اسلام شبیه همند، حداقل در چشم ما بچهها.
مشاهده »
شنبه, 24 خرداد,1404
عید خونین
صدایش لرزید و روی زمین نشست. با لهجه کرمان گفت:« وای وای حالا چکار کنم؟ یِنی شربت پخش نکنیم؟ کجا رِ زدن!»
مشاهده »