
کی گفته مردها گریه نمیکنند؟!
مردها، بغضشان را خوب بلدند قورت بدهند! اما این بغض هر چقدر هم که خورده شود، هر چقدر هم که سرکوب شود، آخر سر، تبدیل میشود به رد اشکی که میچکد لای ریشهایشان!
مشاهده »
همین امشب میگیرنش
توی دلم گفتم حتما باز این وطنفروشها گندی زدهاند که آنوریها برایشان کف میزدند. جستجویی کردم و بله...
مشاهده »
اسم خواهر من دزفول است
بزرگتر که شدم پای تقویم که به زندگیام باز شد دزفول روز چهارم خرداد بود فردای آزادسازی خرمشهر که توی شلوغی صدای «مَمَّد نبودی ببینی» کویتی پور گُم میشد...
مشاهده »
ریفال، جبران، رسلان، سیدین، ایف، یحیی...
کم کم داری آماده میشوی تا به خانه برگردی. ۱۰ قد و نیم قد و همسرت منتظرند!از دور یکی صدایت میزند! صدای حمدی است، همسرت!
مشاهده »
۳۱ اردیبهشت
انگار که در خرابههای کارخانه در فیلم، هستیم و زیر لب دعا میکردیم برای آنها! نقی و خانوادهاش که نجات یافتند، خیالمان راحت شد...
مشاهده »
فرود سخت
میکردم هیچ غمی نمیتواند مرا ساکت کند. غم از دست دادن، مرا به گریه نمیاندازد، ساکتم میکند. تلویزیون اخبار جدیدی را اعلام کرد. محمد خواب بود.
مشاهده »