شنبه, 20 اردیبهشت,1404
جستجوی پیشرفته
دوشنبه, 19 آذر,1403

پرچم احرار

ديروز مجتبى تشييع شد و دوستانش به وصيتش عمل كردند...

مشاهده »
یکشنبه, 18 آذر,1403

به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۸

من پرت شده‌ام توی همان چند روزی که کوچه به کوچه پا تند می‌کردم تا برسم به نماز ظهر سیده زینب... بروم از گیت رد شوم. طبق معمول شارژرم را تحویل امانات بدهم. شکراً حبیبتي از ته دلی تقدیم خانم سوریه‌ای پشت گیت کنم و اولین نگاهم را قفل کنم به رقص پرچم سیده زینب وسط ابرها.

مشاهده »
یکشنبه, 18 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمد - ۱۶

شوهرم مدام زنگ می‌زد. خواهرشوهرهایم. جوابشان را نمی‌دادم. بچه‌ها دست من امانت بودند. چطور می‌گفتم که دنبال نان آمدم و بچه‌ها گرسنه رفتند؟ جواب پدر شهید فاطمه را چه می‌دادم؟ از تصور اینکه چشمم به خانه ویران بیفتد و جنازه‌های بچه‌ها را از زیر آوار بیرون بیاورند به خودم می‌لرزیدم...

مشاهده »
یکشنبه, 18 آذر,1403

همین بیست روز پیش...

حالا حتماً محمد دوباره سلاح دست گرفته. درست مثل پانزده سال پیش‌. حتماً دوباره نارنجک داده دست خواهر و مادر و همسرش. توی میدان حجیره بودیم که برایمان تعریف کرد، از مقاومت آن روزهای زینبیه...

مشاهده »
شنبه, 17 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۱۵

وقتی اسرائیل می‌خواست در دریا پالایشگاه بزند و حق نفتی لبنان را نادیده بگیرد این مقاومت بود که محکم در مقابلش ایستاد. این‌قدر که جرأت اجرای تصمیمشان را نداشتند. مقاومت ایستاد. نه به‌خاطر شیعیان. به‌خاطر تمام لبنان...

مشاهده »
شنبه, 17 آذر,1403

مثل محمد

یادداشت بالای سر قبر را خواندم. نوشته بود «تا وقتی که قبر حضرت زهرا پیدا نشده است نمی‌خواهم که سنگ قبر داشته باشم. شهید محمد رباعی.» شهید کم سن و سال مقاومت...

مشاهده »