
قلک زینب سادات
میشه به بچههای غزه و لبنان و فلسطین کمک کنید؟چند نفر که دیدن داره داخل قلک پول انداخته میشه بچههایشان را فرستادند و کلی پول به همین بهانه، ٱن شب جمعآوری شد.
مشاهده »
از لبنان برایم بگو - ۳
مادر علی یک خانم ۴۷ساله است و در جنگهای سالهای گذشته خواهر شهید شده است...یکماه پیش هم در یکلحظه خبر سه شهادت را به او میدهند...پسرش علی، برادر دیگرش و پسربرادر شوهرش...
مشاهده »
علی اما دست مادرش را رها کرده بود...
علی اما دست مادرش را رها کرده بود، قفس پرندههایش را برداشته بود و دویده بود دنبال خانوادهاش. بعد هم لباسش را گرفته بود دور قفس مبادا سردشان شود.
مشاهده »
جنگ به روستای ما آمده بود - ۱۱
شب سختی بود. شب بیم و امید. شب دعا. خواب به چشم کسی نرفت آن شب. ظهر فردا خبر شهادت سید اعلام شد. من دقیقا کنار همان دیوار ایستاده بودم. دیواری که در ۶ سالگی در کنار آن خبر رفتن پدرم را شنیده بودم...
مشاهده »
بیروت، ایستاده در غبار - ۵۵
داییعلی دارد پیر میشود. نمیدانم هنوز بین سطرها چیزی مینویسد یا نه اما کاش هنوز با نویسندهها حرف بزند... مثل همین عکس که دایی دارد به عطار میگوید مردِ حسابی، شمردن بلد نیستی؟ از یکِ علی(ع) چرا شروع نمیکنی؟
مشاهده »