شنبه, 20 اردیبهشت,1404
جستجوی پیشرفته
دوشنبه, 05 آذر,1403

به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۲

حقیقتش فکر نمی‌کردم این قدر به سرعت رضایت بدهد. نه این که آدم همراهی نباشد. همیشه توی هر کاری که خواستم انجام بدهم پشتم بوده. امّا حرف رفتن به سوریه بود. این جا دیگر داستانش فرق داشت.

مشاهده »
دوشنبه, 05 آذر,1403

ضیافت‌گاه - ۶

محمد از مدافعین حرم است...

مشاهده »
دوشنبه, 05 آذر,1403

قبول است بی‌بی؟

با دو فرزندش گوشه مصلای حرم حضرت رقیه به گفت‌وگو نشسته بود. خجالت کشیدم نزدیک شوم. هرچند احساس می‌کردم نیاز دارم به تلنگر کلامش...

مشاهده »
دوشنبه, 05 آذر,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۵۴

فرزندانم! هم‌سرم! خانواده‌ام! بدانید که من در اندیشه‌ی آنم و می‌کوشم که مصاحب و هم‌نشین امام خمینی باشم اما دشواری‌های زندگی ظاهری دنیا، عکسِ آن را سبب شد.اما روح و جان من خمینی است...

مشاهده »
یکشنبه, 04 آذر,1403

جنگ به روستای ما آمده بود - ۲

فقط بوی دود بود و دود. بعضی از آواره‌های سوری را می‌دیدم که حالا دوباره آواره شده بودند. ماشین هم نداشتند و نمی‌دانم چطور می‌خواستند از روستا بیرون بروند. در را که بستم زیر لب با خانه خداحافظی کردم. باز پشیمان شدم. سرم را تکانی دادم و گفتم: به زودی برمی‌گردیم.

مشاهده »