شنبه, 20 اردیبهشت,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 04 آذر,1403

برایت نامی سراغ ندارم - ۱۵

قدیسه بیگم سال‌هاست که از اهالی شمال زینبیه است. با پسر عمه‌اش عروسی کرده. آن روزها کوثرعلی طلبه جوانی بود و برای آموزش قرآن به بچه‌های دائیش می‌آمد خانه‌شان. به چشم‌های قدیسه بیگم خیلی آدم‌حسابی آمد. توی خانواده، مردها هیچکدام ریش نمی‌گذاشتند الا کوثرعلی.

مشاهده »
یکشنبه, 04 آذر,1403

ضیافت‌گاه - ۵

از ماشین که پیاده می‌شویم تعداد زیادی زن و مرد می‌بینیم...

مشاهده »
یکشنبه, 04 آذر,1403

چهره‌ی زنانه‌ی جنگ - ۹

سید، انتخابش را کرده بود. مسیر حق، مسیری که توش پر خطر بود. مسیری که نه خبری از راحتی و عافیت بود و نه خبری از پول و مقام. یک کلمه که حرف می‌زد، روح‌مان آرام می‌گرفت.

مشاهده »
یکشنبه, 04 آذر,1403

به پناهگاه جبل الصبر خوش آمدید - ۱

«سلام زهرا خانم جان! ببخشید اول صبح مزاحمت شدم. من از دیشب یه فکری افتاده به سرم. توی دلم ولوله شده. هرچی فکر کردم به کی بگم؟ نمی‌دونم چرا ذهنم مدام اومد سمت شما!گفتم به شما بگم. میاید بریم عراق؟»

مشاهده »
شنبه, 03 آذر,1403

بیروت، ایستاده در غبار - ۵۳

امسال من جای علاء نذری پختم و همان شب توی خواب دیدمش. گفت حبیبتی! سرِ این اطعامِ تو، من این‌جا میهمان حضرتِ زهرا شدم...

مشاهده »