
چهرهی زنانهی جنگ - ۶
حدود ۳ شب بود. با صدای مهیبی که از انفجار خانه بغلیمان بلند شد، همگی با وحشت از خواب پریدیم. گمان میکردم قیامتی برپا شده. مغزم قفل کرده بود. آن لحظه نه میتوانستم به فکر همسایه باشم، نه فامیل!
مشاهده »
بیروت، ایستاده در غبار - ۴۸
نور، نُه ساله بوده که خانوادهاش برمیگردند لبنان. توی مدرسهای در جنوب، تا قبل دانشگاه را خوانده و دانشگاه را با رتبه عالی قبول شده. توی دو تا رشته درس خوانده، کامپیوتر و بیولوژی اما در نهایت روی کار با بچهها متمرکز شده.
مشاهده »
برایت نامی سراغ ندارم - ۱۳
«من از همان روزی که موشک خورد توی خانهمان و چشمهام تاریک شد حس کردم صبور شدم. حس کردم خدا بهم یه نیروئی داده که اگر چشمهام بودن اون نیرو رو نداشتم» من محاسبه اینجایش را نکرده بودم...
مشاهده »
بیروت، ایستاده در غبار - ۴۷
ضحی علاوه بر تحصیل در دانشگاه، ته و توی هرچه ورکشاپ در حوزه علوم تربیتی بوده را درآورده. اهل مطالعه است و حساب فیشبرداریهاش از کتابهای تربیتی از دستش در رفته.
مشاهده »