چهار شنبه, 05 آذر,1404
جستجوی پیشرفته
یکشنبه, 14 اردیبهشت,1404

دوست آن دانم که گیرد دستِ دوست

چشم‌هایم را بستم در همان حین تلفن همراهم زنگ خورد. با کرختی نگاهی به صفحه‌ی روشن و خاموش آن انداختم. زهره بود دوست خوزستانی‌ام...

مشاهده »
شنبه, 13 اردیبهشت,1404

چرا خاموش نمی‌شود؟

درهای کانتینرها با حرارت بالایی که بهشون وارد شده و داشتن نوار درزگیرها کاملا چفت شدن. داخل اونا هم مواد سوختنی و کف کانتینرها هم از جنس چوب. آتش ‌نشان ها تنها می‌تونن...

مشاهده »
شنبه, 13 اردیبهشت,1404

همشهری خوب

باد کم‌ کم شروع شده بود صدای او بین هوهو باد به گوشم می‌رسید که: "در وضعیت عادی، ما کارکنان حفاظت با کارت تردد می‌تونیم به همه‌ قسمت‌های شرکت سر بزنیم اما الان همه‌چیز دست کمیته‌ی بحران حتی تردد" اما...

مشاهده »
شنبه, 13 اردیبهشت,1404

طبیعت بی‌جان

اولین چیزی که بین حجم آتش و دود توجهم را جلب کرد طبیعت بی‌جان بود. قدم‌هایم را تندتر برداشتم. باید پلک می‌‌بستم و قبل از انفجار آنجا را تصور می‌کردم...

مشاهده »
شنبه, 13 اردیبهشت,1404

بفرما نوشیدنی خنک

جوان بسیجی ایستاده کنار ماشین قبل از او گفت: "ما از پایگاه بسیج ششصد دستگاه هستیم. از ساعات اولیه حادثه به فکر خدمت رسانی افتادیم. تامین آب خنک، نوشیدنی، وعده‌های غذایی و حتی میوه‌ی تمام نیروهای امدادی رو به عهده گرفتیم."

مشاهده »
شنبه, 13 اردیبهشت,1404

مشت نمونه‌ی خروار

نمی‌دانستم از آتش‌نشان‌های بندرعباس است یا از استان‌های همجوار. مهم این بود که با همه‌ی خستگی لبخند به لب داشت و آماده‌ی خدمت بود.

مشاهده »